loading...
♀همیشه باهم ♂
Sara - سارا بازدید : 123 دوشنبه 16 شهریور 1394 نظرات (0)

هوس زن گرفتن به سرم زده بود. دوست داشتم وضع مالی خانواده همسرم پایین‌تر از

خانواده خودم باشد تا بتوانم زندگی بهتری برایش فراهم کنم. مادرم چنین دختری

برایم در نظر گرفته‌بود.** ** نمی‌دانم این خبر چگونه به گوش رئیسم رسید چون به

صرف نهار دعوتم کرد تا نصیحتم کند. اسم رئیس من عاصم است اما کارمندان به او

Sara - سارا بازدید : 112 دوشنبه 16 شهریور 1394 نظرات (0)
زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.یکی از دامادها را به خانه اش عکس های جالب از ژست عروس و داماد برای عکاسی  دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم می زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد.فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    شما در روز چقدر با اینترنت سر کار دارید ؟
    کدهای اختصاصی

    هواداران لاکپشت های نینجا