"سـکوت" خطرناکتر از "حـرفهای نیشدار" است!
بدونِ شَـك کسی که "سُکــوت" مـی کــند؛
روزی حرفهایش را "سرنوشت"
"سـکوت" خطرناکتر از "حـرفهای نیشدار" است!بدونِ شَـك کسی که "سُکــوت" مـی کــند؛
روزی حرفهایش را "سرنوشت" به شما خواهد گفت
به شما خواهد گفت
"سـکوت" خطرناکتر از "حـرفهای نیشدار" است!
بدونِ شَـك کسی که "سُکــوت" مـی کــند؛
روزی حرفهایش را "سرنوشت"
"سـکوت" خطرناکتر از "حـرفهای نیشدار" است!بدونِ شَـك کسی که "سُکــوت" مـی کــند؛
روزی حرفهایش را "سرنوشت" به شما خواهد گفت
به شما خواهد گفت
ساعت شنی به من یاد داد
باید خالی شوی تا پُر کنی...
تا پُر کنی کسی را،
دلی را،چشمی را،گوشی را....
خالی کنی خودت را از نفرت تا پُر کنی کسی را از عشق...
خالی کنی دلت را از غم تا پُر کنی دلی را از شادی...
خالی کنی چشمت را از کینه تا پر شود چشمی از آرامش...
خالی کنی گوش هایت را از دروغ تا پر کنی گوش هایی را از زمزمه های عاشقانه ...
و مبادا اشتباه کنی...
مبادا خالی شوی به قیمت لبریزی دیگران...
یادت باشد...
چه خبر از دل تو؟
نفسش مثل نفسهای دل کوچک من میگیرد؟؟؟
یا به یک خنده ی چشمان پر از ناز کسی میمیرد؟!
تو هم از غصه این قهر کمی دلگیری؟
لحظه ای هم خبر از حال دل خسته ی من میگیری؟
شود آیا که شبی...
دست خالی ز وفایت روزی
قطره ای اشک ز چشمان ترم پاک کند؟!
چه خبر از دل تو؟
دانی آیا که در این کلبه ی درد...
اندکی مهر تو بس بود ولی،
دل بیرحم تو با این دل دیوانه چه کرد؟
راستی چه خبر از دل تو ...؟
تعداد صفحات : 19