غضنفررفت نونوایی هیچکی نبود به شاطر گفت :
10 نون میخوام شاطر خواست اذیتش کنه گفت
برو ته صف تا نوبت که شد بهت میدم
غضنفر میگه ای بابا اینجا که کسی نیست
شاطر میگه اینهمه آدمو مگه نمیبینی!
بد یه ساعت منتظر شدن عصابش خورد میشه
با سنگ محکم می زنه به شیشه نونوایی رو میاره پایین
شاطر با عصبانیت میگه هوی مگه مرض داری سنگ پرت میکنی
غضنفر با خنده میگه توی اینهمه آدم از کجا میدونی کار منه!!
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
نظرسنجی
شما در روز چقدر با اینترنت سر کار دارید ؟