تو نگات شبیه شیشه

عشق من یه تیکه خورشید

 یه بار اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم بهش گفتم مامان اگه من بمیرم چیکار میکنی؟
گفت مرگ بگیری مردشور برده …
الهی به تیر غیب گرفتار بشی…
سرت به سنگ لحد بخوره …
لال شی ایشالا آخه این چه حرفیه؟!
داشتم عزرائیلو میدیدم خداوکیلی…
∞..∞..∞.∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞

عصر بود.کبری پشت کامپیوتر نشسته بود و چت میکرد،که اینترنت قطع شد.خیلی ناراحت شد اخه مخ یه پسرروداستان طنز تصمیم کبری

مردماشینی هنگام غروب به کلانترى می رود تا گم شدن همسرش را اطلاع بدهد...

هوس زن گرفتن به سرم زده بود. دوست داشتم وضع مالی خانواده همسرم پایین‌تر از

خانواده خودم باشد تا بتوانم زندگی بهتری برایش فراهم کنم. مادرم چنین دختری

برایم در نظر گرفته‌بود.** ** نمی‌دانم این خبر چگونه به گوش رئیسم رسید چون به

صرف نهار دعوتم کرد تا نصیحتم کند. اسم رئیس من عاصم است اما کارمندان به او

ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ!ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﺍﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ !!!!

.

.

.

ﻣﻨﻮ ﻧیگا

ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﻟﺐ ﻣﺮﺯ ﺩﺍﺷﺖ ﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ...
.
.
.ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺎ خانواده ﺩﺍﺭﻥ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻦ ...

پسره تقربا هفت سالش بود تنها کنار پیاده رو نشسته بود

گفتم شاید گم شده

رفتم بهش گفتم داداش کوچیکه راه خونتونو گم کردی ؟

گف نه شاسکول

منتظر زیدمم

گوشیش زنگ زد

دیدم یه آیفون فایو اس از جیبش دراورد

گفت الو منو نیم ساعته چهار راه باغمیری کاشتی ؟خو پاشو بیا گوه

.
.
.

الان رفتم خونه دارم البوم عکسا بچگیمو نگا میکنم

یکی یکی تف میکنم روشون

پسره اومده تو چت ﻣﻴﮕﻪ :

ﺱ ﺥ؟

ﭺ ﺥ؟..

.

.

.
ﮔﻔﺘﻢ ﻳﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟

ﻣﮕﻪ ﺳﮓ ﺩﻳﺪﯼ؟

ﻣﻴﮕﻪ ﻧﻪ ﻳﻌﻨﯽ :

ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺑﯽ؟

ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟

ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻫﺎﻥ ﺥ ﺏ س ب ا ﺡ ﺯ!

ﮔﻔﺖ : ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟گفتم: خاک بر سرت با این حرف زدنت.!!!!!!!

پیر زنی رفت داروخانه تا برای درد مفاصلش دارو بخره. 
داروخانه چی بهش گفت:
خوشگل خانُم امر بفرمایید
پیرزنه فوری کمرشو راست کرد گفت:
رژ لب میخواستم عزیزم.