سلام ...
چه روز خوبی بود ...
وقتی اون روز خانوم معلممون اومد و شعر روباه و کلاغ رو واسمون خوند ....
من یادمه عادت داشتم صفحاتی رو که فرداش قرار بود واسمون درسشو بده نگاه میکردم .
حالا دیگه از اون زمونا خیلی داره میگذره هممون بزرگ شدیم .. هر کدوممون رفتیم یه جایی واسه خودمون و یا کاره ای شدیم و یا هیچ کاره .
اما حالا چی .... چی از اون روز مونده .... هیچی ...
روباه مرد و کلاغ هم دلش واسش تنگ شد .
مثل من و تو که الان داریم میگیم واااااااااااای ....
یادش بخیر .
قدر همو بدونیم.
یه روز میاد که دیگه خیلی دیر شده .....
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
نظرسنجی
شما در روز چقدر با اینترنت سر کار دارید ؟